loading...
شهرناز
شهرناز بازدید : 37 پنجشنبه 07 مهر 1401 نظرات (0)
Ticking away the moments that make up a dull day 
لحظاتی که یک روز کسل کننده را می‌سازند با هر تیک می‌گذرند

Fritter and waste the hours in an offhand way.
 با بی خیالی ساعت‌ها را ذره ذره هدر می‌دهی

Kicking around on a piece of ground in your home town 
در تکه زمینی در زادگاهت اینطرف و آن طرف می‌دوی

Waiting for someone or something to show you the way.
منتظری تا کسی یا چیزی راه را به تو نشان دهد

Tired of lying in the sunshine staying home to watch the rain.
 از دراز کشیدن زیر آفتاب خشته شده‌ای و در خانه
می‌مانی تا باران را تماشا کنی

You are young and life is long and there is time to kill today.
تو جوان هستی و زندگی طولانی است و امروز وقت برای تلف کردن داری

And then one day you find ten years have got behind you. 
ناگهان یک روز در می‌یابی ده سال را پشت سرت گذاشته‌ای

No one told you when to run, you missed the starting gun. 
کسی به تو نگفته کِی بدوی، شلیک آغاز مسابقه را از دست داده‌ای 

So, you run and you run to catch up with the sun but it's sinking
 پس تو می‌دوی و می‌دوی تا به خورشید برسی اما دارد غروب می‌کند

Racing around to come up behind you again. 
و دور می‌زند تا از پشت سرت ظاهر شود. 

The sun is the same in a relative way but you're older
 خورشید نسبتا همانطور است، اما تو پیر شده‌ای

Shorter of breath and one day closer to death.
 نفست تنگ‌تر، و یک روز به مرگ نزدیک‌تری
 
Every year is getting shorter never seem to find the time. 
هر سال کوتاه‌تر می‌شود و هیچوقت زمان را نمی‌توانی جبران کنی.

Plans that either come to naught or half a page of scribbled lines
برنامه‌هایی که هیچ می‌شوند یا نصف ورقی پر از خطوط ناخوانا

Hanging on in quiet desperation is the English way
 بطالت در نومیدی خاموش، روشی انگلیسی است 
The time is gone, the song is over
, وقت به پایان رسید، ترانه تمام شد

Thought I'd something more to say.
 اما من حرف‌های دیگر هم می‌خواستم بگویم. 

Home
 خانه 
Home again
 باز هم خانه 
I like to be here
 من دوست دارم اینجا باشم

When I can
 وقتی که بتوانم 
When I come home
 وقتی به خانه می‌آیم
 Cold and tired
 سرد و خسته
 
It's good to warm my bones
 خوب است استخوان‌هایم را گرم کنم
 
Beside the fire
 کنار آتش
Far away
 خیلی دور

Across the field
 آنطرف کشتزار

Tolling on the iron bell
 صدای ناقوس آهنی

Calls the faithful to their knees
 مومنان را به زانو در می‌آورد

To hear the softly spoken magic spell
 تا نجواهای آرام سخنان جادویی را بشنوند
ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 6
  • کل نظرات : 0
  • افراد آنلاین : 1
  • تعداد اعضا : 0
  • آی پی امروز : 4
  • آی پی دیروز : 2
  • بازدید امروز : 8
  • باردید دیروز : 4
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 2
  • بازدید هفته : 52
  • بازدید ماه : 136
  • بازدید سال : 1,376
  • بازدید کلی : 1,992